تمام تنها فريب زندگيشايد اين باشد؛آنکه کم کم به دل مي آيد ؛ناگاه از دست مي شودو آنکه ناگاه به دل مي نشيند؛کم کم از کف مي رود...چيزي مثل غفلت و ناشکري...مثل من براي توو تو براي ديگري...
سلام.. كه خونه ي نازي دارين.. ممنون كه دعوتم كردي..
گيرم که در باورتان به خاک نشسته ام! و ساقه هاي جوانم از ضربه تبرهايتان زخم دار است! با ريشه چه ميکنيد؟ گيرم که بر سر اين باغ،نشسته در کمين پرنده ايد! پرواز را علامت ممنوع ميزنيد! با جوجه هاي نشسته در آشيان چه ميکنيد؟ گيرم که ميکشيد! گيرم که ميبريد! گيرم که ميزنيد! با رويش ناگزير جوانه چه ميکنيد؟