اَمَّن يُجيب . . . حال دلم اضطراري است
از دختري که "بد شده" ديگر فراري است
آن روزهاي دائمي اعتبار سوخت
اين روز ها خطوط دلم اعتباري است !
با صفر نهصد و سي و . . . يک بار هم شده
آنتن بده ، تماس دلم اضطراري است !
اين زنگ هاي نيمه شبي عاشقانه نيست
انگار ساعت ِ تو هميشه اداري است
با هر "الو بگو"ي تو من قطع مي شوم !
وقتي _الو بگو و نگو . . . اختياري است
وقتي که _ گوش مي کنم _ بعد يک سکوت
مثل سلام هاي شما چوبکاري است
حالا دلم . . . در اين شب بي مشترک ترين
مشغول زنگ وسوسه اي انتحاري است
پس لطف کن پيامک آخر اگر رسيد
پاسخ بده که قافيه ي اين بيت "آري" است
اَمَّن يُجيب گوشي مُضطر اِذا دعاه
اين بوق هاي آخر چشم انتظاري است . . .